شب در خانهی عمو پورنگ مهمانی است. آقاجان و ایاز خان به خرید رفتهاند. ایاز خان برای مهمانی ماهی گرفته و میگوید برای تمیز کردن ماهی یک روش از اینترنت یاد گرفته. اما ناگهان ماهی دست او را میبلعد. از طرف دیگر نون خالی خور که کمک کردن را خیلی دوست دارد، سبد خرید یک پیرزن را حمل میکند. پیرزن میگوید خانهاش همین دور و برهاست اما هرچه میروند، نمیرسند. تا این که پیرزن یک سیب به نان خالی خور میدهد. او سیب را میخورد و غش میکند و پیرزن هم تبدیل به برفک میشود. در سمت دیگری از محله بلبل خان به گلدون خان میگوید یک بار دارد که باید جابهجا کند. و چون وقت ندارد میشود به او کمک کند؟ همین موقع نون خالی خور از راه میرسد. بلبل خان از او درخواست میکند و او با بیادبی جوابش را میدهد.
برای ثبت نظر وارد حساب کاربری خود شوید. ورود
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.