در یک جمع آقای خوشحال به پسرش "بامداد" قول میدهد اگر شاگرد اول بشود برایش یک گوشی مدل بالا میخرد. بامداد شاگرد اول می شوداما آقای خوشحال نمیتواند به قولش عمل کند. برفک، بامداد را گول میزند و میگوید باید در برابر بدقولی پدر و مادرها قهر کرد و غذا نخورد. بامداد هم قهر میکند و میگوید فقط همان گوشی را میخواهد.
برای ثبت نظر وارد حساب کاربری خود شوید. ورود
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.