تا حالا پرنسسی رو دیدین که از پرنسسبودن خسته بشه و دلش بخواد یه چیز جدید تجربه کنه؟ فقط پریل اینطوریه. آخه حسابی از شاهزادهبودن خسته شده و هوس یه راه تازه کرده. همین میشه که به تجربههای جدید پا میذاره. با زاگ، اژدهای بامزه و دوستداشتنی دوست میشه و همراه با شوالیه گدبوت، کل دنیا رو طی میکنه. دنیای جدید، مسیر تازهای رو پیش پاش باز میکنه و دیگه رویای پزشکشدن، مراقبتکردن و مهربونبودن از سرش بیرون نمیره. ولی یه مشکل کوچولو وجود داره. پادشاه، مخالف سرسخت پرنسسه. اون دلش یه دختر آروم میخواد که روی تخت پادشاهی بشینه و دستور بده. اما خب دنیا همیشه یهجور پیش نمیره. چون پادشاه مریض میشه و یه فقط مهارت یه دکتره که میتونه نجات بخش باشه! اما پریل حاضره به دشمن سفتوسختش کمک کنه یا میزنه زیر همهچی و فرار میکنه؟
برای ثبت نظر وارد حساب کاربری خود شوید. ورود
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.