“جک” پسری است که در سردترین روز اسکاتلند در قرن 19 چشم به جهان میگشاید اما به علت سرمای زیاد، قلبش از کار می افتد و تنها مامایی که در آنجا حضور داشته قلب او را با ساعتی زنگدار و فاخته عوض میکند و این کار باعث می شود تا او به زندگی خود بتواند ادامه میدهد…
برای ثبت نظر وارد حساب کاربری خود شوید. ورود
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.