مارکو از صبح تا شب درگیر آیپدشه؛ انگار که آیپد با یه چسب دوقلو چسبیده باشه به دستهاش! در طول روز خیلی کم پیش میاد مارکو از آیپدش جدا شه و بره ببینه بیرون اتاقش و کلا بیرون خونه چه خبره! اصلاً جهانِ بیرون براش هیچ اهمیتی نداره. خلاصه راهی برای جدا کردن مارکو از آیپدش نیست تا اینکه مادربزرگ از دنیا میره و پدربزرگ به خونهی مارکو و پدر و مادرش میاد تا با اونا زندگی کنه. از درسا تکون نخور که اتفاقهای بامزهای توی راهه.
برای ثبت نظر وارد حساب کاربری خود شوید. ورود
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.