در این قسمت آقای بوقی یا همان برفک به بچههای بیشتری بوق میفروشد و باعث میشود محله پر از سروصدا شود. خانم چمنی از این موضوع خیلی عصبانی میشود و به آقای بوقی هشدار میدهد. آقای خوشحال و آقای نون خالی خور تصمیم گرفتهاند توی گوششان پنبه بگذارد تا سروصداها را نشوند. خانم چمنی با آقای بوقی برخورد میکند و به او میگوید حق ندارد در این محله بوق بفروشد. آقای بوقی میگوید بچهها بوق را دوست دارند. ولی خانم چمنی همچنان مخالف است تا اینکه مرد بوق فروش ناگهان غیب میشود و خانم چمنی به نگهبانها میگوید او را پیدا کنند! گلدون خان و بلبل خان در پارک مشغول حرف زدن هستند که ناگهان چشمشان به مرد بوق فروش میافتد...
برای ثبت نظر وارد حساب کاربری خود شوید. ورود
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.